loading...

تبادل دانش

  علت در حدیث و موازین شناخت آن از دیدگاه استاد محمد باقر بهبودی مهدی ایزدی[1] بهاره مظاهری طهرانی[2]  چکیده: استاد بهبودی از محققان صاحب‌نظر عصر حاضر در حوزه حدیث است که دیدگاه&zw

بهاره مظاهری بازدید : 666 1395/02/04 نظرات (0)

 

علت در حدیث و موازین شناخت آن از دیدگاه استاد محمد باقر بهبودی

مهدی ایزدی[1]

بهاره مظاهری طهرانی[2]

 چکیده:

استاد بهبودی از محققان صاحب‌نظر عصر حاضر در حوزه حدیث است که دیدگاه‌های نویی در زمینه نقد احادیث ارائه می‌نماید. وی به بررسی‌های ظاهری و سطحیِ سندی اکتفا نمی‌نماید و سند و متن را توامان مورد ارزیابی قرار می‌دهد. علت از منظر وی اعم از هرگونه عیب و بیماری پنهان یا آشکار احادیث است که به سه دسته علل موجود در متن، سند و در متن و سند تقسیم می‌شود. وی برای شناسایی علل احادیث به هرگونه اطلاعاتی از درون سند و متن و خارج از آن دو نظیر کتب رجالی، تاریخی و سایر احادیث که منجر به کشف حقایقی درباره راویان، طرق روایت آنان، فضای صدور حدیث، فرهنگ و واقعیات تاریخی و... شود، اهمیت می‌دهد. سپس با تجزیه و تحلیل دقیق این اطلاعات و همچنین مقابله احادیث در چهار سطح مختلف و در نظر داشتن معیارهای نقد متن موفق به کشف و اصلاح بسیاری از علل احادیث می‌شود.

کلید واژه‌ها: محمدباقر بهبودی، حدیث معلل، نقد سند و متن، علل الحدیث

 [1]- دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق ع   dr.mahdi.izadi@gmail.com

[2]- دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه مذاهب اسلامی (نویسنده مسئول)   bahareh_mazaheri@yahoo.com

 

1- مقدمه

«علت» در لغت به دو معنای سبب(ابن منظور، 1414ق: ج11/471) و بیماری(فراهیدی، 1410ق: ج1/88؛ ابن منظور، 1414ق: ج11/471؛ فیومی،1372ش: 426) آمده است. بر این اساس حدیث معلل نیز به دو معنا به کار رفته است؛ در اصطلاح فقها به حدیثی گفته می‌شود که مشتمل بر بیان علت و سبب حکم باشد(مامقانی، 1369ش: 66) و در اصطلاح محدثین و اهل درایه، حدیثی است که مشتمل بر امر خفی غامضی در متن یا سند باشد که موجب قدح در اعتبار آن شود، با آنکه ظاهر آن صحیح و سالم است(شهید ثانی، 1408ق: 141؛ میرداماد، 1422ق: 265؛ ابن صلاح، 1416ق: 71؛ ابن حجر، 1414ق: 295). شرط دیگری که درباره حدیث معلل گفته شده، آن است که وجوه علّت و بيمارى در آن راجح و مظنون باشد و الّا در صورتى كه قطع به بيمارى و علّت حاصل شود، حديث را به همان نام ويژه علّت، يعنى به نام مرسل، مقطوع و امثال آن مى‏ناميم.(شهید ثانی، 1408ق: 141؛ میرداماد،1422ق: 265).

از دیرباز اهتمام به بررسی علل احادیث نزد اهل سنت و شیعه رایج بوده و کتب بسیاری در موضوع علل الحدیث نگاشته شده است. فقهای شیعه نیز در کتب فقهی و در مقام فتوا، احادیث دارای علت را شناسایی کرده و مورد استناد قرار نداده‌اند. برخی از محدثان و صاحبان جوامع روایی مانند فیض کاشانی در وافی نیز به این امر عنایت داشته‌اند، ولی در جوامع روایی شیعه کمتر به این بحث توجه شده و آنچنان که شایسته و لازم است بر روی روایات معلل کار نشده است، درحالیکه روایات معلل در منابع روایی به وفور یافت می‌شود(میرجلیلی،1390ش: 83).

اخیراً تلاش‌هایی در این بحث صورت گرفته که آثار علامه محمدتقی شوشتری، علی‌اکبر غفاری و محمدباقر بهبودی در خصوص نقد حدیث در این زمره‌اند. استاد بهبودی از حدیث پژوهان صاحب‌نظر در عصر حاضر است. وی در کتاب علل الحدیث خود به بررسی انواع احادیث علیل و ضعیف پرداخته و شواهد متعددی از اینگونه احادیث را در کتب اربعه معرفی می‌نماید. موشکافی‌های وی در نقد احادیث، گاه منجر به کشف و اصلاح علت حدیث و گاه نیز منجر به ساقط شدن حدیث از درجه اعتبار می‌شود. در خصوص روش بهبودی در گزینش احادیث صحیح تاکنون مقالاتی نگاشته شده(ر.ک سرشار، 1387ش:300-329؛ همو، 1388ش: 3-13)، اما به نظر می‌رسد که این آثار کمتر توانسته‌اند، شیوه منسجم و روشمند ایشان در شناسایی احادیث معلل را معرفی نمایند.

در این مقاله تلاش بر این بوده است که با دسته بندی مناسب آراء وی در زمینه انواع حدیث معلل و موازین شناخت آن، ابعاد گسترده و عمیق پژوهش‌های حدیثی وی را عیان ساخته و در نهایت نیز به نقد پاره‌‍‌ای از آراء و عملکرد وی در این خصوص بپردازیم.

2- انواع علت از دیدگاه استاد بهبودی

استاد بهبودی در کتاب علل الحدیث در عین حال که احادیث معلل بسیاری را معرفی کرده و علل پیدا و پنهان آنها را بیان می‌کند، ولی تعریف دقیقی از حدیث معلل و ملاک‌های شناخت علت ارائه نمی‌دهد. وی تنها در ابتدای کتاب به تعریف شهيد ثانى درباره حديث معلّل اکتفا کرده، مى‏نويسد: «در علم الحديث آن حديثى را معلّل مى‏خوانيم كه عيب و عوار آن مخفى باشد و ظاهر آن صحيح و بى‏عيب جلوه كند.»(بهبودی، 1378ش: 1)

اما عملکرد وی در این کتاب نشان می‌دهد که به تعریف شهید ثانی از حدیث معلل چندان پایبند نبوده و بیش از آنکه معنای اصطلاحی حدیث معلل با شروط ویژه آن را مد نظر داشته باشد، معنای لغوی آن یعنی حدیثی را که دارای هرگونه عیب و بیماری باشد، در نظر دارد، زیرا اولاً وی در بسیاری از موارد احادیث با علت و عیب آشکار را نیز در شمار احادیث معلل مطرح می‌کند و ثانیا به شرط دوم یعنی ظنی بودن علت و عدم اثبات قطعی آن که شهید ثانی هم بر آن تاکید دارد- پایبند نیست. عملکرد وی نشان می‌دهد که او تقریباً در اکثر موارد عیب و علت حدیث را با شواهد و دلایل کافی اثبات می‌کند، ولی همچنان آن را تحت عنوان کلی علل الحدیث می‌آورد. به عبارت دیگر اگر استاد بهبودی شرط دوم حدیث معلل را مورد نظر قرار می‌داد، دیگر کتابی تحت عنوان علل الحدیث به رشته تحریر در نمی‌آورد، زیرا در این کتاب تقریبا اکثریت احادیث، دارای عیب و علت اثبات شده و یقینی هستند که طبق تعریف اصطلاحی، تحت عنوان علل الحدیث نمی‌گنجند.

بدین ترتیب باید گفت که شناخت دقیق دیدگاه استاد بهبودی درباره انواع علت و موازین شناخت آن، تنها  منوط به بررسی عملکرد وی در کتاب علل الحدیث است. به نظر می‌رسد که از طبقه بندی جامع آراء وی در این کتاب می‌توان به تصور دقیقی از علت حدیث نزد وی دست یافت. در یک دسته بندی کلی می‌توان علل حدیث از دیدگاه وی را به سه دسته علل موجود در سند، علل موجود در متن و سند و علل موجود در متن تقسیم کرد:

2-1- علل موجود در سند:

از جمله عواملی که حدیث را در شمار احادیث معلل قرار می‌دهد، عیوبی است که در سند حدیث مشاهده می‌شود. استاد بهبودی عیوبی همچون هرگونه عدم اتصال در سند، تصحیف یا تحریف سند، اختلاف و اضطراب سند، تخلیط سند و نیز توقیقع یا مکتوب بودن حدیث را در زمره علل حدیث معرفی می‌نماید:[1]

2-1-1- هرگونه عدم اتصال در سند

یکی از عوامل مهم ضعف و علیل شدن احادیث، وجود هرگونه عدم اتصال آشکار یا پنهان از قبیل ارسال، انقطاع، اعضال یا تعلیق در سند است. باید توجه داشت که عدم اتصال سند در برخی موارد با عباراتی مشخص شده است، ولی در موارد بسیاری نیز عدم اتصال، خفی بوده و کشف یا اصلاح آن احتیاج به دقت بسیاری دارد. بهبودی تلاش می‌کند با استفاده از راهکارهای زیر علاوه بر کشف موارد پنهان عدم اتصال سند، در صورت امکان با مشخص کردن راوی (یا راویان) افتاده، به اصلاح سند بپردازد:

2-1-1-1- بررسی امکان سماع راوی از مروی عنه یا امام

یکی از روش‌‌های مشخص کردن عدم اتصال در سند، بررسی امکان سماع راوی از مروی عنه یا امام است. استاد بهبودی به اتصال ظاهری سند اکتفا نکرده و امکان ملاقات هر یک از راویان با مروی عنه را به دقت بررسی می‌نماید. او با بررسی دقیق سال تولد و وفات هر یک از راویان همچنین طبقه، مشایخ و شاگردان آنها انواع انقطاع در سند را مشخص می‌کند.

الف) توجه به سال تولد و وفات راویان

توجه به اطلاعاتی از قبیل سال تولد و وفات راویان می‌تواند نقش مهمی در کشف عدم اتصال پنهان سند داشته باشد. به عنوان مثال بهبودی به سند حدیثی اشاره می‌کند که در آن سلمة بن كهيل مستقيماً حديث را از على بن أبى طالب (ع) روایت كرده است، در حالى كه به نظر وی نمى‏تواند چنين باشد، زيرا سلمة بن كهيل هفت سال بعد از شهادت اميرالمؤمنين به دنيا آمده و از اصحاب رسول خدا فقط سه تن را درك كرده است(بهبودی،1378ش: 3).

وی در مواردی که سال تولد و وفات یا یکی از این دو به طور دقیق معلوم نیست، با تجزیه و تحلیل اطلاعاتی نظیر اینکه راوی در شمار اصحاب کدام امام ثبت شده و یا اینکه در شمار معمرین ثبت شده یا خیر، به اتصال یا انقطاع سند پی می‌برد. به طور مثال در سند حديثی می‌بینیم که عبداللَّه ‏بن جبلة الكنانى مستقيماً از امام صادق (ع) روايت مى‏كند. بهبودی درباره این سند می‌گوید: فاصله رحلت امام صادق ع (م148ق) تا فوت عبداللَّه بن جبله (م219ق) 71 سال است. بنابراین وی نمى‏تواند مستقيماً از امام صادق ع روايت كند، زيرا نه او را در شمار معمّرين آورده‌اند و نه در شمار اصحاب امام صادق ع، بلكه فقط در شمار اصحاب امام كاظم ع ياد شده است. بنابراين هر حدیثی که در سند آن ابن جبلة مستقیماً از امام صادق روایت کرده باشد، مرسل خواهد بود(بهبودی،1378ش: 4).

ب) توجه به طبقه و طریق روایت راوی از مشایخ

یکی از اطلاعاتی که به کشف عدم اتصال پنهان سند کمک شایانی می‌نماید، توجه به طبقه راوی، شاگردان وی و اینکه غالباً از چه کس یا کسانی و با چه طریقی روایت می‌نماید، است. به عنوان نمونه به سند زیر توجه نمایید:

سعد بن عبداللَّه عن ابن أبي نجران عن الحسين بن سعيد عن حماد عن حريز(طوسی،1390ق[الف]: ج‏2/‏347)

وی درباره این سند می‌گوید: سعد بن عبداللَّه در طبقه عبدالرّحمن بن أبى نجران نيست و هماره به واسطه احمد ابن محمّد بن عيسى اشعرى از او روايت مى‏كند. همچنین وی از حسين بن سعيد هم به واسطه همين احمد بن محمّد بن عيسى روايت مى‏كند. بنابراين سند حديث باید به این صورت اصلاح شود:

سعد بن عبداللَّه، عن أحمد بن محمّد، عن ابن أبي نجران و الحسين ابن سعيد، عن حماد بن عيسى‏، عن حريز (بهبودی، 1378ش:176)

شایان ذکر است که بهبودی در تشخیص طبقه راویان و طریقه روایت آنان تنها به کتب و فهرست‌های رجالی اکتفا نمی‌نماید. وی گاه با استفاده از مشیخه کتب اربعه و گاه با بررسی مجموعه روایات رسیده از یک راوی به چگونگی روایت وی از مشایخ پی می‌برد(ر.ک بهبودی، 1378ش:170).

2-1-1-2- مقابله احادیث دارای متن و سند مشابه:

یکی از راهکارهای اساسی برای کشف و همچنین اصلاح عدم اتصال در سند، مقابله احادیث دارای متن و سند مشابه است. با استفاده از این راهکار می‌توان به ارسال، انقطاع و اعضال سند پی برد. در برخی موارد افتادگی از سند با عباراتی مشخص شده است که یافتن راوی یا راویان افتاده را تسهیل می‌نماید(ر.ک بهبودی، 1378ش:134). اما در مواردی نیز سند به ظاهر متصل بوده و عدم اتصال آن مخفی است. در چنین مواردی نیز بهبودی با مقابله احادیث دارای متن و سند مشابه، راوی حذف شده را مشخص می‌نماید(ر.ک بهبودی، 1378ش:169).

2-1-1-3- مقابله احادیث دارای متن مشابه:

در برخی موارد برای خارج کردن سند از حالت ارسال می‌توان از مقابله احادیث دارای متن مشابه استفاده کرد. زیرا ممکن است حدیث به دلیل حضور راویان دیگر در مجلس از طریق دیگری نیز نقل شده باشد و بتوان با استفاده از طرق دیگر حدیث به راوی حذف شده در سند مرسل دست یافت. به عنوان مثال، بهبودی حدیث مرسلی را از تهذیب(طوسی،1390ق[الف]: ج‏6/‏232) می‌آورد که در آن سوال کننده اصلی مشخص نیست و نشان می دهد که همین متن در کافی(کلینی، 1388ق: ج‏5/‏104) از طریقی دیگر روایت شده که سوال کننده اصلى آن مشخص است. بدين ترتیب می‌توان ارسال سند تهذیب را اصلاح نمود(بهبودی، 1378ش:141).

2-1-1-4- مقابله احادیث پشت سر هم در جوامع حدیثی:

یکی دیگر از راهکارهای کشف و اصلاح عدم اتصال سند، مقابله احادیث پشت سر هم در جوامع حدیثی است. این راهکار بیشتر در مورد احادیث معلق که در آنها راوی یا راویانی از ابتدای سند افتاده است، به کار می‌رود. بهبودی بر آن است که علت تعلیق در بیشتر مواقع نقل از کتب دیگران بدون توجه به مشیخه آنان و یا نقل حدیث بدون توجه به اینکه آن حدیث بر حدیث یا احادیث قبل از آن معلق است، می‌باشد.

برای نمونه بهبودی دو حدیث پشت سر هم را که حدیث دوم بر حدیث اول معلق است، از کتاب کافی می‌آورد و می‌گوید: شيخ طوسى این دو حديث را از كافى نقل مى‏كند، ولى حديث دوم را مرسل معرفى مى‏كند(طوسی، 1390ق[الف]: ج‏4/‏111)، در حالى كه سند حديث دوم معلّق بر سند حديث اوّل بوده است(بهبودی، 1378ش: 120).

2-1-1-5- استفاده توامان از راهکارها

در برخی موارد برای کشف و اصلاح عدم اتصال سند اکتفا به یکی از راهکارهای ارائه شده راهگشا نبوده و باید چند راهکار را به موازات هم به کار گرفت. به عنوان نمونه بهبودی در مثال زیر برای کشف و رفع ارسال حدیث از دو راهکار مقابله حدیث با احادیث دارای متن مشابه و بررسی طرق روایت راوی از مشایخ استفاده می‌نماید. وی ابتدا دو حدیث با متن‌های مشابه از کتاب کافی و تهذیب به صورت زیر نقل می‌نماید:

الحسين بن سعيد، عن ابن أبي عمير وفَضالة، عن جميل بن دُرّاج قال: سألت أبا عبداللَّه (ع) عن المرأة بينها وبين الرجل قصاص؟...(طوسی،1390ق[الف]: ‏ج10/‏184؛ کلینی، 1388ق: ج‏7/‏300).

الحسين بن سعيد، عن عبدالرّحمن بن أبي نجران، عن أبي عبداللَّه (ع) مثل ذلك(طوسی،1390ق[الف]: ج‏10/‏184).

سپس می‌گوید: سند حدیث دوم ارسال دارد، و صحيح آن چنين است: «الحسين بن سعيد، عن عبدالرّحمن بن أبي نجران، عن محمّد بن حُمران، عن أبي عبداللَّه (ع)». زيرا حديثى را كه ابن أبى عمير از جميل بن درّاج روايت كند، عبدالرّحمن بن أبى نجران از محمّد بن حُمران روايت مى‏كند، چرا كه جميل بن درّاج و محمّد بن حُمران يك كتاب اشتراكى دارند. در نتيجه اصحاب جميل مى‏گويند «عن جميل» و اصحاب محمّد بن حمران همان حديث را مى‏آورند و مى‏گويند «عن محمّد بن حمران»(بهبودی، 1378ش:150).

2-1-2- تصحیف یا تحریف سند

گاهی سند احادیث به علل مختلف دچار تصحیف یا تحریف می‌گردد. بهبودی با استفاده از راهکارهای زیر دست به کشف و اصلاح تصحیف یا تحریف در سند احادیث می‌زند:

2-1-2-1- مقابله سند احادیث دارای متن و سند مشابه

یکی از مهم‌‌ترین راهکارها برای کشف تصحیف یا تحریف در سند، مقابله احادیث دارای متن و سند مشابه است. به عنوان نمونه بهبودی حدیثی را از کتاب کافی می‌آورد که در قسمتی از سند آن چنین آمده است: «عن النضر بن شعيب المحاربي»(کلینی، 1388ق: ج‏7/‏20)، سپس با آوردن روایات مشابهی از تهذیب و فقیه نشان می‌دهد که سند این حدیث به صورت‌های مختلف تصحیف شده است(بهبودی، 1378ش: 86).

2-1-2-2- بررسی طبقه و طریق روایت راوی از مشایخ

گاه بهبودی تنها با مشخص کردن اینکه یک راوی از چه کسی روایت می‌کند و یا در چه طبقه‌‍‌ای قرار دارد، موفق به تشخیص تصحیف یا تحریف سند می‌شود. برای نمونه وی حدیثی از کتاب تهذیب با سند زیر می‌آورد:

...عن الحسن بن عليّ، عن عليّ بن إبراهيم، عن محمّد الأشعري...(طوسی،1390ق[الف]: ج‏7/‏374)

وی می‌گوید: اين سند تصحيف دارد، زیرا حسن بن علىّ بن فضّال، راوى ابراهيم بن محمّد الأشعرى است(ر.ک نجاشی،1407ق: 25؛ خویی،1410ق: ج1/272) بنابراین صحيح این حدیث چنين است:

... عن الحسن بن عليّ، عن إبراهيم ابن محمّد الأشعريّ...(بهبودی، 1378ش: 86)

2-1-2-3- استفاده توامان از هر دو راهکار

بهبودی برای تشخیص و اصلاح تصحیف یا تحریف سند غالباً از هر دو راهکار به صورت توامان استفاده می‌نماید، بدین ترتیب که وی با مقابله احادیث دارای متن و سند مشابه به اختلاف راویان در سند این احادیث پی می‌برد. سپس با استفاده از اطلاعات رجالی درباره راوی از قبیل اینکه او از چه کسی روایت می‌کند و چه کسی راوی روایات اوست، سند صحیح را مشخص می‌نماید. به عنوان مثال وی سند دو حدیث مشابه از کتاب کافی و تهذیب را که در یک راوی اختلاف دارند، می‌آورد:

...عن الحسن بن عليّ بن عبداللَّه عن عُبَيس بن هشام عن سالم...(کلینی،1388ق: ج‏3/‏490)

...عن الحسن بن عليّ بن عبداللَّه عن سليمان بن هشام عن سالم...(طوسی،1390ق[الف]: ‏ج3/‏250)

سپس مشخص می‌نماید که صحيح سند «عبيس بن هشام» است، زیرا اوست كه از سالم روايت مىكند و همچنین حسن بن على بن عبداللَّه از اصحاب اوست(بهبودی، 1378ش: 82).

2-1-3- اختلاف و اضطراب سند

بهبودی با مقابله احادیث دارای متن‌های مشابه مشخص می‌نماید که در برخی موارد، یک متن در منابع مختلف با سندهای مختلفی آورده شده است. وی در اینگونه موارد یکی از راهکارهای زیر را اتخاذ می‌نماید:

2-1-3-1- اثبات وجود چندین نفر در مجلس و استناد هر سند به یکی از آنها

گاه در مجلسی چندین نفر حضور دارند و هر یک حدیثی را که از زبان امام ع شنیده‌اند، روایت می‌نمایند. در نتیجه سندهای کاملا متفاوتی برای یک متن ایجاد می‌شود که البته همه آنها می‌توانند صحیح باشند و اشکالی به آنها وارد نیست. بهبودی به عنوان نمونه حدیثی را با سه سند متفاوت می‌آورد که راوی اصلی در هر سه حدیث با عبارت «سمعت الرضا (ع)» به شنیدن حدیث از زبان امام ع اشاره می‌نماید. وی می‌گوید که متن این حدیث گواهی می‌دهد که چندین نفر در مجلس حضور داشته‌اند(بهبودی، 1378ش: 117)، زیرا نام یکی از راویان در متن آمده است که از امام چیزی می‌پرسد. این نشان می‌دهد که دو راوی دیگر نیز شاهد این ماجرا بوده و سوال او را در حدیث آورده‌اند.

2-1-3-2- نسبت دادن متن به یکی از سندها با توجه به قرائن

گاه بهبودی با استفاده از قرائن موجود مشخص می‌نماید که کدام یک از سندها صحیح و مربوط به متن مذکور است. به عنوان مثال وی در خصوص حدیثی که متن آن به دو نفر نسبت داده شده است، با استفاده از این قرینه که موضوع روایت در حوزه معاملات بوده و به حرفه یکی از سوال کنندگان مربوط است، متن حدیث را به او نسبت می‌دهد(ر.ک بهبودی، 1378ش:115). همچنین وی مثالی می‌آورد که یک متن واحد با چند سند ذکر شده است(ابن بابویه، 1385ق: ج‏1/‏304؛ برقى،1371ق: ج2/‏317؛ کلینی،1388ق: ج‏3/‏170). سپس با توجه به قرائن، احتمال نسبت دادن حدیث به یکی از راویان را منتفی می‌داند، زیرا وی از مخالفين است، درحالیکه متن حدیث علیه مخالفین بیان شده است (بهبودی، 1378ش:116).

2-1-3-3- مورد قبول ندانستن حدیث به دلیل اضطراب شدید سند و مشکلات متنی

در برخی موارد نیز که سند حدیث از اضطراب زیادی برخوردار است و علاوه بر این حدیث دارای مشکلات متنی نیز هست، بهبودی حدیث را مورد قبول نمی‌داند. به عنوان نمونه وی حدیثی را با هشت سند متفاوت با اختلافات متعدد در برخی از راویان یا تمام راویان می‌آورد و می‌گوید: اضطراب سند در حدّ اعلى‏ است و همچنین متن اين حديث به اسطوره متكلّمين شباهت دارد و قابل توجّه نيست(بهبودی، 1378ش: 119).

2-1-4- تخلیط سند

از جمله عللی که می‌تواند گریبانگیر حدیث شود، تخلیط سند است. برای کشف و اصلاح این مشکل نیز همانند تصحیف و تحریف سند می‌توان از یکی از راهکارهای مقابله حدیث با احادیث دارای متن و سند مشابه یا بررسی طبقه و طریق روایت راوی از مشایخ و یا هر دو روش استفاده کرد. به عنوان نمونه بهبودی از مقابله دو حدیث از کتاب کافی(کلینی، 1388ق: ج‏4/‏538) و تهذیب(طوسی،1390ق[الف]: ‏ج5/‏253) با متن و سند مشابه به دست می‌آورد که در نسخه تهذیب «ابن ابی عمیر» ‌‌بی‌واسطه از «اسماعیل بن رباح» روایت می‌کند، ولی در نسخه کافی بین این دو راوی واسطه «بعض اصحابنا» قرار گرفته است.

وی با توجه به طریق «ابن أبى عمير» که هماره بى‏واسطه از «إسماعيل بن رباح» روايت مى‏كند، نتیجه می‌گیرد که نسخه كافى تخليط دارد(بهبودی، 1378ش: 177). بهبودی این حدیث را با اصلاح سند در صحیح الکافی ذکر می‌کند(ر.ک بهبودی، 1363ش: ج‏4/177).

2-1-5- توقیع یا مکتوب بودن حدیث

بهبودی معتقد است که مكتوبات و توقيعات اصولاً و به طور كلّى حجّت نیستند، چرا كه پيك و قاصد هماره ناشناس و ناشناخته باقى مى‏ماند، خصوصاً موقعى كه مكتوب و توقيع به وسيله چند وكيل دست به دست بگردد، كه در نتيجه تا سر حدّ ارسال تنزّل پيدا مى‏كند، مگر آنكه نام قاصد مشخّص باشد كه حديث را از حالت ارسال خارج مى‏كند و اعتبار و حجّيت دائر مدار روات و پيكهاى نامه‏بر خواهد بود(بهبودی، 1378ش: 344). شواهدى در كتب رجال و تاريخ حديث مشهود است كه نشان مى‏دهد فقهاء و بزرگان مذهب در همان صدر اوّل و در عهد همان وكلاء و پيك‌ها گهگاه نسبت به صحّت برخى از اين نامه‏ها ترديد مى‏كرده‏اند(بهبودی، 1378ش: 357).

2-2- علل موجود در متن و سند:

برخی از علل حدیث ممکن است به هر دو حوزه سند و متن ارتباط داشته باشند. استاد بهبودی عیوبی همچون عدم سازگاری ادعای راوی در متن با وضعیت جسمانی او، اشتباه شدن کنیه راوی و امام و تخلیط متن و سند حدیث را در زمره این علل مطرح می‌نماید:

2-2-1- عدم سازگاری ادعای راوی در متن با وضعیت جسمانی او

در برخی موارد مشاهده می‌شود که راوی در متن حدیث ادعاهایی دارد که با وضعیت جسمانی او سازگاری ندارد. به عنوان نمونه بهبودی به حدیثی از کافی(کلینی، 1388ق: ج‏1/238) اشاره می‌نماید که در آن راوی اصلی که ابو بصیر است، به صراحت ادعای بینایی داشته است. وی می‌گوید: راوى اين حديث، خواه ابو بصير مرادى باشد و يا ابو بصير اسدى باشد، كور و نابينا بوده است و كورى او با اين عبارت سازگارى ندارد كه می‌گوید: «ابو عبداللَّه پرده‏اى را كه بين آن اطاق و اطاق ديگر بود، بالا زد و به آن اطاق سرك كشيد و بعد گفت: هرچه مى‏خواهى بپرس كه كسى در اينجا نيست». اين گونه شواهد مى‏تواند اتهام جعل را تقويت كند(بهبودی، 1378ش:14). همانطور که ملاحظه می‌شود برای تشخیص چنین ضایعاتی در حدیث باید اطلاعات موجود در متن حدیث درباره راوی، ادعاهای او و فضای صدور حدیث را با اطلاعات موجود درباره راوی در کتب رجالی مقایسه و تجزیه و تحلیل کرد.

2-2-2- اشتباه شدن کنیه راوی و امام

یکی ديگر از ضايعات حديث آن است كه نام ديگران با نام امامان خلط و مشتبه گردد و در نتيجه گفتار و كردار يكي از افراد عادي به نام امام معصوم ثبت شود. بهبودی در این زمینه می‌گوید: مثلاً شيخ طوسي در كتاب رجال خود (1381ق: 236) مي‌نويسد: كثير النواء در روايت خود مي‌گويد: «عن ابي عبدالله» و منظورش ميمون بصري ابوعبدالله شيباني است. اين سند الزام مي‌كند كه هر حديثي تحت عنوان «كثيرالنواء عن ابي عبدالله» رؤيت شود، با دقت بيشتري وارسي گردد كه مبادا «ابوعبدالله بصري» باشد، نه ابوعبدالله صادق ع. خوشبختانه كثيرالنواء ملعون و مطرود شيعيان است و اينک تنها يک روايت به نام او در دست داريم كه با متن واهي از ابوعبدالله روايت مي‌كند (بهبودی، 1367ش: 11). يک نمونه ديگر از تخليط نام‌‌ها و شخصيت‌‌ها در حديثي از کتاب تهذیب(طوسی، 1390ق[الف]: ج8/40) آمده است. بهبودی معتقد است که این روایت بايد درباره ابوالحسن علي ‌بن يقطين بن موسي وارد شده باشد، ولي متأسفانه به نام ابوالحسن علي‌ بن موسي ‌الرضا ع ثبت نموده‌اند(بهبودی، 1378ش: 11).[2]

2-2-3- تخلیط متن همراه با تخلیط سند

یکی از عللی که می‌تواند گریبانگیر هم متن و هم سند شود، تخلیط در متن و سند است. بهترین راهکار برای کشف و اصلاح این علت، مقابله احادیث پشت سر هم در جوامع حدیثی است. بهبودی با استفاده از این روش به موارد متعددی از اینگونه تخلیط در متن و سند دست یافته است(ر.ک بهبودی، 1378ش: 183-186).

به عنوان نمونه بهبودی دو حدیث پشت سر هم را از کافی نقل می‌نماید و نشان می‌دهد که شیخ طوسی نیز در تهذیب همان دو حدیث را آورده است، البته با این تفاوت که وی سند حدیث دوم را با متن حدیث اول ذکر می‌کند. بنابراین باید گفت که شيخ طوسى متن و سند اين حديث را تخليط كرده است(بهبودی، 1378ش:183).

2-3- علل موجود در متن:

عوامل متعددی ممکن است موجب علیل شدن متن حدیث گردند. استاد بهبودی عیوبی همچون مخالفت محتوای حدیث با قرآن، احادیث صحیح، مسلمات مذهب اهل بیت و اجماع، ناسازگاری محتوای حدیث با واقعیات تاریخی زمان صدور، همسو بودن حدیث با منافع شخصی راوی، نسبت داده شدن یک ماجرا به افراد مختلف و قصه پردازی در حدیث، تخلیط کلام یا فتوای راوی با متن حدیث، تخلیط متن دو حدیث، تصحیف یا تحریف متن حدیث و نیز تعریض داشتن متن حدیث را در زمره این علل مطرح می‌نماید:

2-3-1- مخالفت محتوای حدیث با قرآن، احادیث صحیح، مسلمات مذهب اهل بیت و اجماع

مهم‌‌ترین عاملی که نشان دهنده ضعف و سستی متن یک روایت است، تضاد و تنافی آن با قرآن، احادیث صحیح، مسلمات مذهب و اجماع است. از این روست که مهم‌‌ترین معیار برای نقد متن حدیث، سنجیدن عدم مخالفت محتوای حدیث با این ارکان است. بهبودی می‌گوید: در برخی از مصادر هست که امام فرموده‏اند: «ما وافق العامة فردّوه و ما خالف العامة فخذوه» یا فرموده‏اند: «ما وافق القرآن فخذوه و ما خالف القرآن فردوه» یا در جای دیگر می‏فرمایند: «ما خالف القرآن لم نقله». یعنی اگر چیزی مخالف قرآن باشد آن را ما نگفته‏ایم؛ این معنایش آن است که این مطلب حتماً جعل شده است(بهبودی، 1381ش:78). بهبودی این معیار مهم نقد حدیث را همواره مورد توجه قرار داده و هرکجا به نقد محتوایی حدیث می‌پردازد از پرداختن به این معیار غفلت نمی‌ورزد(ر.ک بهبودی، 1378ش:30-32، 44، 47).

2-3-2- ناسازگاری محتوای حدیث با واقعیات تاریخی زمان صدور

از جمله عوامل ضعیف و علیل دانستن حدیث، مخالفت آن با واقعیات تاریخی زمان صدور است. تاریخ صحیح عاملی مناسب جهت انکار برخی از روایات و وقایع است که به عنوان حدیث یا واقعه‌‍‌ای طبیعی خود را تثبیت کرده و گاه در دل جوامع بزرگ روایی قرار گرفته‌اند. (معارف، 1387ش:180). بهبودی در این زمینه به احادیثی اشاره می‌کند که در باب آداب حمام و بيت الخلا وارد شده است و می‌گوید: اگر با تاريخ صدر اسلام و احاديث ابواب طهارت آشنا باشيم، مى‏دانيم كه در زمان رسول خدا در منطقه مدينه و مكّه مستراحى نبود و نه حمّامى و نه وسايل بهداشتى لذا اين رشته احاديث فريقين عليل و بى‏اعتبار است(بهبودی، 1378ش:20).

2-3-3- هم سو بودن حدیث با منافع شخصی راوی

بهبودی معتقد است که در صورتى كه راوى متنى ‏را به ‏سود خود روايت كند، آن متن را بايد عليل شمرد؛ خواه متضمّن سود معنوى و تمجيد و تقديس او باشد و خواه سود دنيوى او را تضمين كند و يا سوء استفاده او را مباح و روا اعلام نمايد. چنین روایاتی در كتب حديثى و بالأخص رجال كشّى كه بر اساس احاديث استوار است، بسيار است. به عنوان نمونه در حدیثی از این کتاب چنین آمده است(بهبودی، 1378ش:23):

سعد بن اسکاف می‌گوید: به ابو جعفر ع گفتم که من در مجالسی می‌نشینم و از فضل و شرافت شما و حق (ولایت) شما سخن می‌گویم. امام فرمودند: دوست داشتم که در هر سی ذراع سخنگویی مثل تو وجود داشت(کشی، 1348ش: 215).

2-3-4- نسبت داده شدن یک ماجرا به افراد مختلف و قصه پردازی در حدیث

در برخی از موارد دیده می‌شود که ماجرایی در احادیث مختلف به افراد متعددی نسبت داده می‌شود. بهبودی معتقد است که اینگونه احادیث بیشتر به داستان‌سرایی قصاصین شباهت دارد، و به خاطر همين قصّه بودن است كه نامهاى اشخاص جابجا مى‏شود و گاهى نام قهرمان داستان را عوض مى‏كنند. به عنوان مثال وی به احادیثی اشاره می‌کند که در آنها یک ماجرای واحد به پنج نفر نسبت داده شده است(بهبودی، 1378ش:5-10). روشن است که برای کشف چنین قصه پردازی‌هایی در احادیث باید شیوه مقابله احادیث دارای متن و سند مشابه و همچنین احادیث دارای متن مشابه را به کار گرفت.

2-3-5- تخلیط کلام یا فتوای راوی با متن حدیث

بهبودی می‌گوید: اگر راوي سخن خود را در خلال احاديث مسموعه درج كند، ولي صدر و ذيل احاديث را با قرينه و شاهد مشخص نسازد، چه بسا سخن راوي با سخن امام معصوم پيوند بخورد و در ادوار بعدي به عنوان ذيل حديث تلقي شود. اين گونه ضايعات كه از اصول اوليه به جوامع دست دوم منتقل شده است، در كتب اربعه نادر نيست. وی معتقد است که در ميان اصول اوليه، بيشترين مسئوليت را كتاب عمار ساباطي بر عهده دارد، زيرا عمار ساباطي سخنان خود را چنان با احاديث مسموعه خود پيوند داده و برداشتهاي خود را به امام صادق نسبت داده است كه چهره احاديث آن حضرت را مشوش كرده است(بهبودی، 1367ش:10). مجلسي مي‌گويد: احاديث عمار ساباطي هماره نيازمند توضيح و توجيه است و اكثر احاديث او دچار تشويش و اضطراب مي‌باشد و به همين جهت مورد پذيرش ما قرار نمي‌گيرد(مجلسی،1403ق: ج84/73). با بررسی احادیث او معلوم می‌شود که وی حدیث صحیح را به صورتی که فهمیده، روایت می‌کند و نه به صورتی که شنیده یا در اصول یافته است(بهبودی، 1427ق:263).

2-3-6- تخلیط متن دو حدیث

در برخی موارد ممکن است که بر اثر اشتباه نسخه برداران یا صاحبان جوامع حدیثی، متن دو حدیث با هم مخلوط شده و حدیثی نامفهوم ایجاد شود. جهت تشخیص اینگونه موارد نیز باید از روش مقابله احادیث پشت سر هم در جوامع حدیثی استفاده نمود. به عنوان مثالی از اینگونه تخلیط، بهبودی دو حدیث پشت سر هم را از کتاب فقیه آورده و نشان می‌دهد که شیخ طوسی نیز در تهذیب همین دو حدیث را به دنبال هم آورده است، البته با این تفاوت که وی متن حديث دوم را با متن حديث اوّل خلط كرده است و در عوض ثبت دنباله حديث دوم كه چهار سطر است، دنباله حديث اوّل را كه نيم خط است، به حديث دوم افزوده است و در نتيجه يك حديث مختلق و نامفهوم پديد آمده است(بهبودی، 1378ش:185).

2-3-7- تصحیف یا تحریف متن حدیث

گاهی ممکن است متن حدیث در اثر عواملی مانند اشتباه یا عدم دقت کاتبان یا راویان دچار تصحیف یا تحریف شود. بهبودی اینگونه علت‌های متنی احادیث را با مقابله احادیث دارای متن مشابه و همچنین بررسی سیاق ادبی متن و سیر منطقی کلام در حدیث، شناسایی و در صورت امکان اصلاح می‌نماید. به عنوان نمونه وی حدیثی را از کتاب تهذیب به صورت زیر نقل می‌کند:

...عن أبي الحسن (ع) قال: سألته عن الأجير يعصي صاحبه أيحلُّ ضربه أم لا؟ فأجاب (ع): لايحلُّ أن تضربه. ...(طوسی،1390ق[الف]: ج‏10/‏154).

اما این حدیث در كافى چنین روايت شده است:

...في مسائل إسماعيل بن عيسى‏ عن الأخير (ع) في مملوك يعصي صاحبه...(کلینی، 1388ق: ج‏7/‏261).

بهبودی معتقد است که عبارت «عن الأخير (ع) في مملوك» در حدیث دوم تصحيف عبارت «سألته عن الأجير» در حدیث اول است. وی توضیح می‌دهد که اسماعيل بن عيسى‏ مجموعه مسائلى دارد كه از امام أبى الحسن هادى ع روايت كرده و چون محمّد بن علىّ بن محبوب با اسلوب فنّى، حديث را از كتاب مسائل او روايت كرده است، اشكالى در آن نيست. اما احمد بن محمّد كه همان ابوجعفر اشعرى است و كتاب اسماعيل بن عيسى‏ را از طريق پسرش سعد بن اسماعيل روايت مى‏كرده است، حديث را بر خلاف اسلوب فنّى و با ارسال بدين صورت درج كرده است: «و في مسائل إسماعيل بن عيسى‏، عن الأجير يعصي صاحبه....» و بعداً كه متن سؤال را ناقص دیده‌اند، جاهلانه كلمه «عن مملوك» را بر آن افزوده‌اند، در حالى كه پاسخ امام هادى با اجير تناسب دارد، نه با مملوك كه جواز ضرب او قطعى است. نظير اين ضايعات در نوادر ابوجعفر اشعرى كم نيست(بهبودی، 1378ش: 209).

 2-3-8- تعریض داشتن متن حدیث

استاد بهبودی معتقد است که یکی از موجبات علیل و ‌‌بی‌اعتبار شدن احادیث، وجود تعریض در متن آنهاست. وی این علت متنی احادیث را چنین توضیح می‌دهد: «معاريض جمع مِعراض است و معراض يعنى وسيله تعريض و كنايه، كه هرگاه انسان نتواند آزادانه سخن بگويد، با هر وسيله ممكن كه بتواند، موقعيّت خود را روشن سازد تا به مستمعان تيزهوش بفهماند كه صراحت لهجه ندارد و سخن او جدّى نيست»(بهبودی، 1378ش:34). بهبودی معتقد است که اين شيوه سخن‏پردازى به دلیل اینکه امامان معصوم هماره در شرایط تقيّه به سر می‌بردند، فراوان مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر وی حدیثی که دارای تعریض است و همچنین احادیثی که حکم مشابه آن حدیث را بازگو می‌نمایند، از حجیت و اعتبار ساقط شده و احادیثی که حکم خلاف آن حدیث را دربردارند، حاکم هستند(ر.ک بهبودی، 1378ش: 3641). استاد بهبودی انواع مختلف تعریض را از خلال مثال‌های متعددی که می‌آورد، به خواننده معرفی می‌نماید.

2-3-8-1- طفره رفتن از جواب مستقیم

یکی از انواع تعریض طفره رفتن از جواب مستقیم است، بدین صورت که امام در مقابل سوال راوی با طرح مسائل ‌‌بی‌ربط به سوال یا نقل یک ماجرای مشابه و یا بیان یک موضوع یا واقعیت کلی از جواب دادن مستقیم و صریح به سوال کننده طفره می‌رود تا فرد هوشیار خود متوجه تعریض حدیث شده و از عمل به آن خودداری کند.

به عنوان مثال بهبودی به حدیثی از کتاب تهذیب اشاره می‌کند که از امام صادق ع پرسیده می‌شود، در وضوء مسح سر لازم است؟ امام می‌فرمایند: گويا به پشت گردن پدرم مى‏نگرم كه چين و شكن دارد و با دست خود بر روى آن مسح مى‏كشد. راوی می‌پرسد: به هنگام وضوء گرفتن بايد جلو و پشت سر را با هم مسح كرد؟ امام می‌گویند: گويا به چين و شكن گردن پدرم مى‏نگرم كه بر روى آن مسح مى‏كشد(طوسی،1390ق[الف]: ج‏1/‏91). بهبودی با توجه به اینکه در این حدیث به مسح گردن اشاره شده که جزء سر محسوب نمی‌شود معتقد است که امام صادق ع به وضوى پدر استناد نمى‏كند، بلكه در جواب سائل، توضيحى از نحوه غسل كردن پدر بیان می‌کند. بنابراین امام صادق به سؤال راوى پاسخ رسمى نداده، بلكه وی را به نكته‏هاى تعريضى حوالت مى‏دهد. از اینجا معلوم مى‏شود كه هنگام وضوء گرفتن، مسح تمام سر مورد ندارد و با ابلاغ همين نكته تعريضى، تمام احاديثى كه به مسح سر و گوش و گردن فرمان مى‏دهد، از درجه اعتبار و حجيّت ساقط مى‏شود(بهبودی، 1378ش:35).

2-3-8-2- استناد به روایت یا اعمال دیگران (غیر امامیه)

از دیگر انواع تعریض آن است که امام ع در بیان حکم به روایت یا عمل غیر شیعه استناد نمایند. استاد بهبودی معتقدند که اصولاً استناد به روايت یا اعمال ديگران وسيله تعريض است و هر حديثى كه از اين دست باشد، از درجه اعتبار و حجيّت ساقط مى‏شود و احاديث مقابل آن قطعى مى‏گردد(بهبودی، 1378ش:41). وی به عنوان نمونه به حدیثی اشاره می‌کند که فردی به امام صادق (ع) می‌گوید: من شنيدم پدرت امام باقر مى‏گفت: رسول خدا همسرانش را مخير كرد و آنان رسول خدا را اختيار كردند. بنابراين همسران رسول خدا يك طلاقه نبودند... ابو عبداللَّه گفت: اين حديث را پدرم از عايشه روايت مى‏كرده است. مردم را چه رسد كه همسران خود را مخيّر سازند. اين برنامه ويژه رسول خدا بود(کلینی، 1388ق: ج‏6/‏136).

در این حدیث امام باقر به خاطر تقيّه، عين روايت اهل سنّت را بازگو مى‏كند، گويا كه اصل روايت را درست مى‏داند، ولى امام صادق توضيح مى‏دهد كه حديث پدرم امام باقر كه حديث مشهور عايشه را بازگو كرده است، تعريض دارد و برای شما حجت نیست، گرچه او نام عايشه را به ميان نياورده باشد. در واقع اين حديث شريف، به قاعده تعريض سنديّت مى‏دهد و اعمال قاعده را در ساير موارد الزام مى‏كند(بهبودی، 1378ش:42).

2-3-8-3- تعلیل ناموجه

استاد بهبودی معتقد است که تعلیل ناموجه یکی از انواع تعریض است که موجب ساقط شدن حدیث از درجه حجیت و اعتبار می‌شود. به عنوان مثال در حدیثی چنین آمده است: حسن بن ابی ساره می‌گوید: از امام ابو عبداللَّه صادق پرسيدم: اگر جامه‏ام به شراب آلوده شود قبل از آنكه جامه‏ام را بشويم، مى‏توانم با آن جامه نماز بخوانم؟ امام صادق گفت: مانعى ندارد. زيرا جامه در اثر شراب، مست نمى‏گردد(طوسی،1390ق[ب]: ج‏1/‏189). بهبودی بر آن است که اين تعلیل ناموجه و پاسخ غير جدّى كه رخت و لباس آدمى مست نمى‏شود، تعريض دارد و گواه آن است كه حكم طهارت شراب، تقيّه‏آميز است و هر حديثى كه متضمّن طهارت شراب باشد، بى‏اعتبار است(بهبودی، 1378ش: 36).

2-3-8-4- قسم جلاله برای اثبات حکم شرعی

بهبودی معتقد است که احادیثی که در آنها امام ع بدون ضرورت، فتواى خود را با قسم تأييد مى‏كند، تعریض دارند. برای نمونه وی به حدیثی از أبي العبّاس استناد می‌کند که می‌گوید: از امام صادق پرسيدم: سخن خداوند كه مى‏گويد: جنّيان براى سليمان خواسته‏هاى او را كه ساختن غرفه‏هاى بلند و تراشيدن مجسمه‏هاى تمام قد بود، انجام مى‏دادند، چه حكمى دارد؟ امام صادق گفت: به خدا سوگند كه آن مجسمه‏ها، مجسمه زنان يا مردان نبودند، بلكه تمثال درخت و امثال آن بودند(کلینی 1388ق: ج‏6/‏527).

بهبودی می‌گوید: ياد كردن قسم در این حدیث نشانه تعريض بوده و آن را از حجیت می‌اندازد. بنابراین باید گفت که تمثال، غير از مجسمه افراد بشر و يا حيوان چيز ديگرى نيست. اگر تراشیدن مجسمه برای نفی بت پرستی باشد و مثلاً به عنوان اسطوانه، پايه‏هاى معبد بيت المقدّس را بر دوش مجسمه‏هاى تراشيده از سنگ بگذارند، عظمت هرگونه بت و مجسمه‏اى به خوارى بدل مى‏شود و عنوان بت نخواهد داشت تا ساختن آن حرام باشد(بهبودی، 1378ش:74).

2-3-8-5- تعلیق حکم شرعی به مشیت خدا

گاهی معصومین حکم شرعی را با جمله «ان شاء الله» به مشیت خداوند معلق می‌نمایند. بهبودی معتقد است که از آنجا که تکلیف شرعی قابل تعلیق نیست، اینگونه احادیث تعریض داشته و از حجیت ساقط می‌شوند. به عنوان نمونه در حدیثی چنین آمده است: احمد بن اسحاق به امام علی بن محمد ع می‌نویسد: من به یکی از دوستانم دو یا سه درهم از زکات دادم. امام پاسخ می‌دهند که همین گونه عمل کن ان شاء الله(ابن بابویه،1404ق: ج‏2/‏17). بهبودی می‌گوید: پاسخ امام كه مى‏فرمايد: «افعل إن شاء اللَّه» تعريض دارد. زيرا فرمان جواز معلّق بر مشيّت شده است، در حالى كه فرمان و تكليف شرعى قابل تعليق نمى‏باشد(بهبودی،1378ش: 76).

2-3-8-6- بیان حکم به عنوان نظر شخصی راوی یا سوال کننده

در برخی از روایات امام با بیان عباراتی نشان می‌دهد که حکم مطرح شده نظر شخصی سوال کننده است. بهبودی معتقد است که اینگونه روایات تعریض داشته و حجیت ندارند. وی به عنوان مثال حدیثی از لیث مرادی نقل می‌نماید که می‌گوید: از ابو عبداللَّه صادق (ع) پرسيدم: در شب‌هاى كوتاه تابستان مى‏توانند نماز نافله شب را در اوّل شب بخوانند. امام فرمود: بلى، خوب رأى و نظر داده‏اى. خوب چاره‏اى به فكرت رسيده است(طوسی،1390ق[الف]: ج‏2/‏118).

بهبودی می‌گوید: ذيل حديث كه مى‏گويد: «نعم ما رأيت و نعم ما صنعت» حكم مى‏كند كه اين فتوا رأى شخصى راوی است. بنابراين تعريض حديث قطعى است، خصوصاً با بكار بردن كلمه «رأيتَ» و كلمه «صنعتَ» كه اجتهاد اهل سنّت را تداعى مى‏كند. بنابراين هر حديثى كه در اين زمينه وارد شده است و نافله شب را در اوّل شب تجويز مى‏كند، خواه به خاطر جوانى و پرخوابى باشد و يا به خاطر شب‌هاى تابستانى باشد، حجّت نخواهد بود(بهبودی، 1378ش:57).

2-3-8-7- بیان حکم با ذکر ناخوشایند بودن آن

در برخی از روایات می‌بینیم که هرچند امام در مقابل سوال راوی احکام اهل سنت را تایید می‌نمایند، اما بر این نکته نیز تاکید می‌نمایند که عمل به این حکم را برای راوی دوست نمی‌دارند یا اینکه امام خود و خانواده‌‌‌شان را از عمل به این حکم باز می‌دارند. بهبودی معتقد است که بیان چنین نکاتی در حدیث وسیله تعریض بوده و موجب می‌شود که حدیث از درجه حجیت ساقط شود. وی به عنوان نمونه حدیثی از امام صادق ع نقل می‌کند که می‌فرمایند: از پدرم امام باقر پرسيدند كه اگر دو خواهر در ملك كسى باشند، خواجه مى‏تواند با آن دو خواهر به بستر برود؟ پدرم گفته بود: على (ع) گفته است كه يك آيه قرآن مباشرت با دو خواهر را تحريم كرده است و يك آيه ديگر آن را حلال كرده است. امّا من خودم و خاندانم را از اين مباشرت نهى مى‏كنم(طوسی،1390ق[الف]: ج‏7/‏289). بهبودی می‌گوید: عبارت «أنا أنهى‏ عنهما نفسي و ولدي» تعريض دارد كه فتواى جواز، نادرست است. اگر به تاريخ فقه توجّه كنيم در مى‏يابيم كه مسئله اختلاف دو آيه ناشى از اجتهادات خليفه سوم بوده است که شخصاً به جواز مباشرت فتوا مى‏داده است. بنابراين طبيعى است كه اظهارات ائمه اطهار در اين زمينه تقيّه‌‏آميز باشد(بهبودی، 1378ش:62).

2-3-8-8- ذکر پدران به نام و نه کنیه

بهبودی معتقد است که وقتی امامان از پدران خود با نام و نه با کنیه یاد می‌کنند، درصدد فتوای جدی نیستند و این یکی از انواع تعریض به شمار می‌رود. به عنوان مثال در حدیثی یکی از صادقین از جد خود امیرالمومنین با نام علی یاد می‌نمایند(کلینی، 1388ق: ج‏6/‏156؛ ابن بابویه، 1404ق: ج‏3/‏531). همچنین در حدیثی امام رضا ع از پدر و جد خود با عنوان موسی و جعفر نام می‌برند(طوسی، 1390ق[الف]: ج‏5/‏391). اين گونه تعابير حتّى در عبارت راويان حديث، گواه جوّ تقيّه و حضور اهل خلاف است و در نتيجه مفاد حديث را بايد حمل بر تقيّه نمايند(بهبودی، 1378ش:69).

3- نقد روش استاد بهبودی در معرفی احادیث معلل

آنچه تاکنون گفته شد، به منظور عیان کردن ظرافت‌ها و نکته سنجی‌های استاد بهبودی در شناخت احادیث معلل و نقد حدیث بود. اما معایبی نیز متوجه کار ایشان هست که عمدتاً در زمینه شکل و ساختار ارائه پژوهش‌های ایشان است. همانطور که ملاحظه شد، کتاب علل الحدیث دریایی از اطلاعات درباره انواع حدیث معلل و چگونگی شناسایی آن است، اما متاسفانه عدم طبقه‌بندی دقیق مطالب این کتاب موجب شده است که خواننده بهره کافی را از محتوای کتاب نبرد و یا اینکه برای بهره برداری مناسب از محتوای عمیق آن، نیازمند صرف وقت و انرژی بسیاری باشد، تا خود از لابه‌لای مثالهای مختلف، اطلاعات مورد نظر را بیرون بکشد. به عنوان مثال در باب معاریض که از ابتکارات استاد بهبودی است، عدم دسته بندی انواع معاریض و نیز مشخص نکردن معیارهای تشخیص تعریض در حدیث موجب می‌شود که خواننده به تشخیص خود دست به طبقه‌بندی و شناخت انواع تعریض بزند.

با نگاهی دقیق‌تر به فصل معاریض روشن می‌شود که معیار اصلی و شرط لازم استاد بهبودی در تشخیص معاریض، مخالفت حدیث با مذهب اهل بیت و یا به عبارتی همسویی آن با فقه اهل سنت است. به عبارت دیگر به نظر می‌رسد که بهبودی با احاطه کاملی که به احادیث داشته، در بحث معاریض به احادیثی مراجعه کرده است که مطابق فتاوای اهل سنت هستند و سپس به جای تاویل و توجیه حدیث، همانند شیوه مرسوم علما به جستجوی نکاتی که حاکی از تعریض و کنایه در حدیث باشد، پرداخته و اینچنین فصل معاریض خود را پایه‌ریزی کرده است. بنابراین عدم توجه به این شرط اساسی در تشخیص تعریض موجب این توهم می‌شود که به عنوان مثال هرکجا تعلیلی در حدیث از دید ما ناموجه بود، می‌توان حکم به تعریض در حدیث و عدم اعتبار آن داد، یا اینکه هر کجا امام به طور مستقیم جواب سوال راوی را ندهند و پاسخی در حول و حوش سوال بدهند، حدیث از حجیت ساقط است، درحالیکه مسلماً چنین چیزی مورد تایید استاد بهبودی نیست.

البته این عدم روشن سازی اصول و معیارها تنها مختص باب معاریض نیست و بسیاری از فصول کتاب علل الحدیث بدون هیچگونه مقدمه و توضیحی درباره روش کار بهبودی آغاز می‌شود و خواننده باید خود از خلال توضیحات پراکنده ذیل برخی از احادیث به روش و اصول او پی ببرد. همچنین بهبودی در بسیاری از موارد وقتی درباره حدیثی حکمی صادر می‌نماید، تمامی شواهد و دلایل خود را که منجر به چنین استنباطی شده، ارائه نمی‌نماید.[3] به عنوان مثال در مقابله دو سند مشابه یا دو متن مشابه حکم به اسقاط از یکی از متن‌‌ها می‌نماید، در حالیکه ممکن است متن مقابل زیاده داشته باشد و یا اینکه حکم به تخلیط یکی از سندها می‌نماید، در حالیکه ممکن است سند مقابل ارسال داشته باشد.

بدین ترتیب باید گفت که کتاب علل الحدیث که حاصل تلاش سالیان متمادی و پژوهش‌های عمیق حدیثی استاد بهبودی است، تاحدودی به همان صورت فیش برداری‌های اولیه ارائه شده و به همین دلیل بهره برداری از آن نیازمند کارهایی محققانه است که البته اگر این امر توسط خود استاد بهبودی صورت می‌گرفت، مسلماً ثمرات ارزشمندتری نصیب جویندگان علم الحدیث می‌گشت.

این نکته نیز شایان ذکر است که استاد بهبودی پس از انتشار کتاب صحیح الکافی که در آن بر اساس ملاک‌های خود به گزینش احادیث صحیح کتاب کافی پرداخته است، با انتقادات بسیاری مواجه شد. عمده این انتقادات به دلیل انتخاب نام کتاب(بهبودی، 1365ش: 5)، حذف احادیث غیر صحیح از کتاب(سبحانی، 1366ش:36؛ غفار، 1416ق: 432)، بیان نکردن دقیق ضوابط و ملاک‌ها ‌توسط مولف و همچنین نیاوردن تجزیه و تحلیل‌ها ‌و دلایل تضعیف یا تصحیح هر حدیث در کتاب(سبحانی، 1365ش:35) است. به نظر می‌رسد که انتشار کتاب علل الحدیث به نوعی پاسخ به این انتقادات و برای نشان دادن تجزیه و تحلیل‌های انجام گرفته بر روی روایات و روند گزینش احادیث صحیح توسط وی بوده است. گفتنی است که بر خلاف کتاب صحیح الکافی، کتاب علل الحدیث با واکنش و انتقادی رو به رو نشد.

4- جمع بندی

با توجه به عملکرد استاد بهبودی در کتاب علل الحدیث به نظر می‌رسد که وی بیش از آنکه معنای اصطلاحی حدیث معلل با شروط ویژه آن را مد نظر داشته باشد، معنای لغوی آن را یعنی حدیثی که دارای هرگونه عیب و بیماری باشد، در نظر دارد.

بهبودی در ارزیابی احادیث بر ملاک‌‌هایی همچون صحت ظاهری سند، تکرار حدیث با الفاظ مشابه، شهرت حدیث، کثرت فتوا یا کثرت راویان اعتماد نکرده و با کنکاش بسیار به دنبال هرگونه اطلاعاتی است که ممکن است از درون متن و سند، یا خارج از آن دو نظیر کتب رجالی، کتب تاریخی و یا احادیث دیگر در خصوص راویان، طرق روایت آنان، فضای صدور حدیث، فرهنگ و واقعیات تاریخی و... به دست آید. وی سپس به تجزیه و تحلیل دقیق این اطلاعات پرداخته و در صورت لزوم، مقابله احادیث در چهار سطح متفاوت را در دستور کار قرار می‌دهد. وی همچنین برای تکمیل ارزیابی خود به بررسی حدیث با استفاده از معیارهای نقد متن احادیث نظیر عدم مخالفت محتوای حدیث با قرآن، احادیث صحیح، مذهب اهل بیت و اجماع، سازگاری با واقعیات تاریخی زمان صدور، عدم همسویی با منافع شخصی راوی و نیز هماهنگی سیاقی متن حدیث می‌پردازد و با بهره گرفتن از راهکارهای مذکور به بسیاری از علل پنهان احادیث به ظاهر صحیح پی می‌برد.

هرچند با کنکاش در کتاب علل الحدیث می‌توان به ظرافت‌ها و نکته سنجی‌های هوشمندانه استاد بهبودی در شناخت احادیث معلل و پژوهش‌های عمیق وی در این زمینه پی برد، اما معایبی نیز متوجه کار ایشان است که عمدتاً در زمینه شکل و ساختار ارائه پژوهش‌های ایشان است. به نظر می‌رسد که ارائه این کتاب به صورت فیش برداری‌های اولیه و عدم بیان اصول و مبانی شناخت احادیث معلل بهره برداری از این کتاب را با دشواری‌هایی همراه کرده است.


کتابنامه

1.       آقابزرگ تهرانی، محمد محسن (1403ق.)، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دار الاضواء.

2.       ابن بابویه، محمد بن علی(1385ق.)، علل الشرائع، قم، كتاب فروشى داورى.

3.       ـــــــ(1404 ق.)، کتاب من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين.

4.       ابن حجر، ابوالفضل احمد بن علی(1414ق.)، النکت علی کتاب ابن صلاح، بیروت، دارالکتب العلمیة.

5.       ابن صلاح، ابوعمر عثمان بن عبدالرحمن الشهرزوری(1416ق.)، مقدمة ابن الصلاح،  بیروت، دارالکتب العلمیة.

6.       ابن منظور، محمد بن مكرم(1414 ق.)،  لسان العرب، بيروت، دار صادر، چاپ سوم.

7.       برقى، احمد بن محمد بن خالد(1371ق.)، المحاسن، قم، دار الكتب الإسلامية، چاپ دوم.

8.       بهبودی، محمد باقر(1363ش.)، گزيده كافى، تهران، مركز انتشارات علمى و فرهنگى.

9.       ـــــــ(1365ش.)، با استاد محمد باقر بهبودی در عرصه روایت و درایت حدیث، کیهان فرهنگی، شماره31.

10.    ـــــــ(1367ش.)، نقدي بر شيوه تدوين حديث، كيهان فرهنگي، شماره4.

11.    ـــــــ(1370ش.)، علم رجال و مساله توثیق، کیهان فرهنگی، شماره80.

12.    ـــــــ(1372ش.)، بررسى رجال حدیث:(حسن بن على بن أبى حمزه بطائنى)، فقه، پیش‌شماره اول.

13.    ـــــــ(1378ش.)، علل الحدیث، تهران، انتشارات سنا.

14.    ـــــــ(1381ش.)، گفتگو با استاد محمد باقر بهبودی، حدیث اندیشه، شماره1.

15.    ـــــــ(1427ق.)، معرفة الحدیث و تاریخ نشره و تدوینه و ثقافته عند الشیعه الامامیه، بیروت، دارالهادی.

16.    خویی، سید ابوالقاسم(1410ق.)، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار شیعه.

17.    سبحانی، جعفر(1366ش.)، باز هم سخنی پیرامون عرصۀ درایت وروایت حدیث، كيهان فرهنگی، شماره37.

18.    ـــــــ(1365ش.)، پاسداری از عرصه روایت‏ و درایت حدیث، کیهان فرهنگی، شماره33.

19.    سرشار، مژگان(1387ش.)، دیدگاه‌های استاد محمدباقر بهبودی در گزینش احادیث صحیح، علوم حدیث، شماره49و50.

20.    ـــــــ(1388ش.)، محمدباقر بهبودی و نقد و گزینش روایات، کتاب ماه دین، شماره139.

21.  شهید ثانی، زین‌الدین بن علی عاملی(1408ق.)، الرعاية في علم الدراية، تحقيق عبدالحسين محمدعلي بقال، قم، مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي.

22.    طوسی، محمد بن حسن(1381ق.)، رجال الشیخ الطوسی، نجف، انتشارات حیدریه.

23.    ــــــ(1390ق.)[الف]، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

24.    ــــــ(1390ق.)[ب]، الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

25.    غفار، عبدالرسول(۱۴۱۶ق‌.)، الکلینی و الکافی، قم، ج‍م‍اعة المدرس‍ی‍ن‌ ف‍ی‌ ال‍ح‍وزه‌ ال‍ع‍ل‍م‍ی‍ه‌ م‍وس‍س‍ه‌ ال‍ن‍ش‍ر الاس‍لام‍ی.

26.    فراهيدى، خليل بن احمد(1410ق.)، كتاب العين، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم.

27.    فيومي، احمد بن محمد(1372ش.)، مصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي، قم، دار الهجره.

28.    کشی، محمد بن عمر(1348ش.)، اختیار معرفة الرجال معروف به رجال الکشی، مشهد، انتشارات دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد.

29.    کلینی، محمد بن یعقوب(1388ق.)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

30.    مامقاني، عبدالله(1369ش.)، تلخيص مقباس الهدايه، تلخیص علي‌اکبر الغفاري، تهران، جامعه الامام الصادق (ع).

31.    مجلسی، محمدباقر(1403ق.)، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار إحياء التراث العربي.

32.    معارف، مجید(1387ش.)، شناخت حدیث، تهران، موسسه فرهنگی نباء.

33.    میرجلیلی، علی‌محمد(1390ش.)، راه شناخت علل الحدیث، حدیث پژوهی، شماره6.

34.    میرداماد، محمدباقر(1422ق.)، الرواشح السماوية، قم، دارالحدیث.

35.    نجاشی، احمد بن علی(1407ق.)، رجال النجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین قم.

 



[1]- بهبودی هرچند معنای لغوی علت را در نظر دارد، ولی ضعف راویان را تحت نام علل حدیث معرفی نمی‌نماید. البته این امر ممکن است بدین دلیل باشد که وی در کتاب معرفة الحدیث خود به صورت مبسوط به مساله ضعف راویان پرداخته و عده کثیری از راویان ضعیف را معرفی می‌نماید، از این رو در کتاب علل الحدیث از پرداختن به این موضوع صرف نظر کرده است. برای آشنایی با نحوه بررسی رجال سند توسط بهبودی ر.ک بهبودی،1372ش: 297-304؛ همو، 1370ش: 28-30

[2]- برای مطالعه شرح موضوع ر.ک بهبودی،1367ش:11

[3]- به عنوان نمونه ر.ک بهبودی، 1378ش: 177، 179، 190، 266، 273-276

 
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
خیریه همت : تامین هزینه های درمان بیماران، تهیه جهیزیه نیازمندان و ...


ستاد دیه

تصویر : https://rozup.ir/view/1483895/عکس ستاد دیه.jpg

بنیاد نیکوکاری رایحه: توانمندسازی زنان سرپرست خانوار

تصویر : https://rozup.ir/view/1483817/عکس رایحه.jpg

درباره ما
بسم الله الرحمن الرحیم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند: بهترين صدقه اين است كه انسان علمى را بياموزد و سپس آن را به برادر خود آموزش دهد. سلام خوشحالم از اینکه از این وبلاگ دیدن می فرمایید. امیدوارم بتوانم از طریق این وبلاگ مطالب مفید و کاربردی و آموخته هایم را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم.
اطلاعات کاربری
کدهای اختصاصی
اهدای سلول های بنیادی

تصویر : https://rozup.ir/view/1483972/عکس اهدای سلول بنیادی.jpg

اهدای عضو اهدای زندگی

تصویر : https://rozup.ir/view/1484063/عکس اهدای عضو2.jpg