سیری گذرا در كتاب تدبری در قرآن و جایگاه شخصیتی محمد باقر بهبودی
سید محمد على ایازى
بینات، پاييز 1379، شماره 27
چکیده
به نظر اینجانب همانگونه که تفسیر تحت تأثیر شخصیت مفسر آن است، ترجمه از کتاب الهی نیز متأثر از تفسیر و دانش ها و خصوصیات شخصیت مفسر آن است. بگذریم از این نکته که ترجمه مانند تفسیر برخاسته از زبان و ادبیات و شرایط فرهنگی دوران و به تعبیری شرایط و تحولات عصری مترجم است.....
یکی از تفسیرهای فشرده و در قالب ترجمه تدبری در قرآن اثر شخصيت محقق خستگی پاپذیر محمد باقر بهبودی(معاصر) است. پیش از این مؤلف، ترجمه تفسیری با عنوان معانی القرآن ارائه داد که به خاطر ترجمهٔویژه و انحصاریاش از قرآن كریم، مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است. كمتر ترجمهای از نظر روانیِ مطلب و سادگی عبارت و سلیس بودن و در عین حال متفرد بودن در برخی ترجمهها و بكار بردن واژههای محاورهای و استثنایی و تعبیرهای خاص، مانند «معانیالقرآن» عرضه شده است. در حقیقت «تدبری درقرآن» دنباله اثر پیشین و از جهتی توسعه یافته تجربه قرآن پژوهی و نقدهای بر تفسیر و ترجمه ایشان است. ویژگی این تفسیر گزینشی بودن تفسیر آیات مشکل و بحث انگیز در نظر مفسر آن است. از این کتاب به خوبی می توان دغدغه های مؤلف را در فهم آیات و طرح موضوعات به دست آورد و اطلاعات حدیثی و تاریخی را در بررسی موضوعات به دست آورد. زیرا آثار گوناگون حدیثی و تاریخی ایشان و از آن جمله گزیدهٔكافی، تهذیب و من لایحضر و تصحیح كتاب مفصل بحار الانوار علاّمه مجلسی و نگارش كتاب سیرهٔعلوی، نوعی گرایش حدیثی و تاریخی را در وی بوجود آورده است.
کلیدواژه: تدبری از قرآن. معانی القرآن. بهبودی. ترجمه. تفسیر .
مقدمه
محقق دانشمند محمد باقر بهبودی که از محققان و قرآن پژوهان معاصر است که بیش 16 اثر قرآنی و تصحیح تفاسیر و متون حدیثی است.وي در آبان 1307 ش/ 1347 ق، در مشهد به دنيا آمد. او در 1327 تحصيلات مذهبي خود را در حوزهي علميهي مشهد آغاز کرد. وی در نزد اساتید معروف ادبیات آن دوره مانند ادیب نیشابوری دوم، و فقه و اصول را نزد آیت الله سید احمد مدرس یزدی و آیت الله میرزا هاشم قزوینی تلمذ کرد. آنگاه در سال 1333 به شهر قم و حوزه بزرگ شیعه آمدو پس از مدتی تحصیل در این شهر عازم نجف حوزه دیگرشد و از محضر اساتیدی چون آیت الله سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم و عبدالهادی شیرازی بهره برد. آنگاه در سال 1335مجدداً به زادگاه خویش برگشت. مدت دو سال در مشهد ماند و به تهران آمد ودر این شهر افزون بر تدریس و نگارش کتاب و مقالات علمی به شغل تصحیح متون و مقابله کتاب های در آستانه چاپ برآمد. او چند سالي را (1369- 72) در دانشگاه تربيت مدرس که در ابتدا مؤسسهي تربيت مدرس ناميده ميشد، به تدريس علوم ديني پرداخت. او همچنين در کتابخانهي مسجد جعفري واقع در خيابان قيطريه، در شبهاي ايام تعطيل تدريس ميکرد. از جمله فعاليتهاي بهبودي ميتوان تصحيح، تحقيق و مقابلهيالميزان في تفسير القرآن[1] از جلد 7 تا جلد 20 و بحارالانوار از جلد 17 تا آخرين مجلد به جز جلدهاي 77 و 78 را نام برد. وي آثار فراواني در زمينهي قرآن، ترجمه، تفسير، فقه، علوم قرآني، تاريخ و حديث دارد. مشهورترين کتب او در رشتهي علوم قرآني، معاني القرآن (ترجمه و تفسير قرآن)،[2] تدبري در قرآن (در دو مجلد)[3] و معارف قرآني[4] است که حاوي مجموع 16 مقاله در موضوعات قرآني، ادبي و فقهي است. از جمله آثار مهم حديثي او گزيدهي جوامع اوليهي حديثي شيعه: صحيح الکافي (3 جلد) و ترجمهي آن به نام گزيدهي کافي (6 جلد)،[5] صحيح التهذيب (2 جلد) و ترجمهي آن به نام گزيدهي تهذيب (5 جلد)،[6] صحيح الفقيه (1 جلد) و ترجمهي آن به نام گزيدهي فقيه (2 جلد).[7]معرفة الحديث و تاريخ نشره و تدوينه و ثقافته عند الشيعة الامامية[8]و همچنين علل الحديث[9] است[10].
بنابراین آقای بهبودی را میتوان یك مفسر آگاه به مجموعه ای از تفاسیر فارسی و عربی خود آنها را تصحیح کرده و تسلط به آیات دارد و محدّث، با احاطهٔكامل در كلمات اهل بیت و یك مورّخِ آشنا به تاریخ اسلام به حساب آورد، زیرا آثار گوناگون حدیثی و تاریخی ایشان و از آن جمله گزیدهٔكافی، تهذیب و من لایحضر و تصحیح كتاب مفصل بحار الانوار علاّمه مجلسی و نگارش كتاب سیرهٔعلوی، نوعی گرایش حدیثی و تاریخی را در وی بوجود آورده است، همان گونه كه تصحیح و تحقیق بسیاری از تفاسیر فارسی از وی یك مفسر آگاه به نكات تفسیری ساخته است.
معرفی کلی اثر
محقق بهبودی به خاطر ترجمهٔویژه و انحصاریاش از قرآن كریم، برای همهٔقرآن پژوهان امروز شناخته شده است. كمتر ترجمهای از نظر روانیِ مطلب و سادگی عبارت و سلیس بودن و در عین حال متفرد بودن در برخی ترجمهها و بكار بردن واژههای محاورهای و استثنایی و تعبیرهای خاص، مانند «معانیالقرآن» عرضه شده است. با چاپ این ترجمه، امید میرفت كه جای ترجمهای تفسیرگونه، ساده و گویا را پر كند، اما چنین نشد و با نقدهای جدی و از جهتی بنیاد برافكن مواجه گردید و به همین دلیل این ترجمه جای خود را باز نكرد و آن خلأیی كه اشاره شد پر نكرد. لذا جای ترجمهای غیر كلاسیك، روان و ساده و خواندنی و در عین حال غیر مقیّد به الفاظ قرآن همچنان خالی است[11].
به هر حال كتاب «تدبری در قرآن»[12] با چنین پشتوانهای به نگارش در آمده و تجربهٔتألیف معانی القرآن در نگارش این كتاب بسی سودمند افتاده است و حتی نقدهایی كه به آن كتاب شده، موجب گردیده كه ایشان نسبت به موارد بسیاری، تغییراتی در منش و گرایش خویش بوجود آورد و برخی از اغلاط فاحش را از این كتاب خارج كند و برخی كه به نظرش درست آمده با توضیح بیشتری از آنها دفاع كند.
تدبری در قرآن
كتاب «تدبری در قرآن» در حقیقت توضیح نامهٔمعانی القرآن و تفسیری است مختصر كه بدون توضیح در روش تفسیر و بیان اهداف كار و بدون ذكر مقدمهای در تمهیدات تفسیر، نگارش یافته و به ترتیب مصحف شریف از سورهٔحمد شروع میكند و به سوره الناس ختم مینماید. این تفسیر از سنخ تفسیرهای مختصر قرآن نیست كه در همه آیات مطالب و نکات خود را عرضه كند و یا هدفش توضیح و تفسیر ساده تمام آیات باشد. تدبری در قرآن تنها به آیات و كلماتی میپردازد كه به نظر مفسّرِ محقق آن در نظر مفسّران اشتباه شده، لذا گر چه به همه ابعاد آیات و كلمات نمیپردازد، امّا نكات و دقایق و ظرایف بسیاری را مطرح كرده و شیوه و مبانی تفسیری وی قابل شناسایی است و از این جهت میتوان گفت كار جدید و قابل استفاده ای است.
ویژگی این تفسیر بیش از همه ارائهٔخلاصه ای از معانی و پیام قرآن در لابلای توضیح واژه ها و كلمات است، با این تفاوت كه برداشتهای خاص آقای بهبودی در جای جای تفسیر چشمگیر و از جهتی با معنا و منحصر به فرد است. معمولاً در چنین مواردی بدون آنكه نام مفسّری را یاد كند، با تعبیر: نظر مشهور، نظریه رایج را نقل و سپس آن را نقد میكند و آنگاه كه بخواهد برای دیدگاه خود تأییدی ذكر كند، نام مفسّر را میآورد و برای تثبیت نظر خود به آن كتاب و تفسیر ارجاع میدهد. به عنوان نمونه در سورهٔانفال ایشان معتقد است كه آیات نخست این سوره ـ بر خلاف نظریهٔمشهورکه می گویند مربوط به وقایع جنگ بدر و حوادث پس از این جنگ است. ایشان معتقد است این سوره به مناسبت جنگ احد نازل شده است. در حالی كه ظاهراً و طبق نقل كتابهای تاریخی و شأن نزول و تفاسیر مفسّران، این سوره به مناسبت جنگ بدر نازل شده است. لذا ایشان به توجیه یكایك نكات آیات میپردازد مثلاً نسبت به اینكه كلمه انفال ناظر به غنایم جنگی است و در جنگ احد به دلیل شكستی كه مسلمانان خوردند غنیمتی نبوده است میگوید:
درست است كه در جنگ احد غنایمیحاصل نشد، اما كلمهٔانفال ناظر به اموالی بوده است كه به هر حال در اختیار مسلمانان قرار گرفت و این وقتی بود كه مشركین از ترس هجوم مجدد مسلمین و یاری رساندن به آنان از ناحیه عشایری كه از جنگ احد تقاعد(خانه نشینی) كرده بودند به جای گذاشته و هر چه زودتر راهی مكه شدند، در نتیجه این اموال در اختیار مسلمانان قرار گرفت و مایه اختلاف و نزاع شد[13].
آقای بهبودی درجایی دلیل این نوآوریها وحركت متفردانه را مطالعات مداوم و پژوهشهای پیگیر چهل سالهٔخود میداند و كمترین ره آورد آن را كشف ارتباط آیات و انسجام فرازهای قرآن معرفی میكند[14]. به همین دلیل این كتاب تفسیر گونه، امتزاجی است از لغت، تاریخ و حدیث، تا آنجا كه گاه معنا و شرحی بیان میشود كه هرگز مشابه آن را در تفسیرهای رایج نمیبینید و پیوند میان آیات را برقرار میكند كه جز با توضیحات و ذكر شواهد ایشان چنین چیزی استفاده نمیشود.
البته ایشان در بسیاری از موارد شرح نمیدهد كه این قصه تاریخی را از كجا آورده و یا شاهد بر مطلب در كدام روایت ذكر شده و اگر روایت دارد آیا معتبر است، یا صرفاً برای ربط میان آیات استفاده شده است. شاهد بر این مسأله را میتوانید در نقل داستانهای حضرت موسی، عیسی، ابراهیم و خاتم النبیین ملاحظه كنید كه ایشان هرگز مدرك نشان نمیدهد و اشاره به منبع مورد نظر خود در یاد كرد داستان نمیكند.
روش مؤلف
روش مهم «تدبری در قرآن»، تفسیر قرآن به قرآن برای فهم كلمات است. مهمترین نظر مفسر استفاده از سیاق آیات و چیدن آیات مشابه در كنار یكدیگر و استفاده از استعمالات مختلف در موارد دیگر آیات است. مثلاً در ذیل آیهٔ35 سوره بقره معنای «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ » را نص در حرمت أكید معنا میكند و بر خلاف توجیه برخی مفسران كه میگویند نهی از خوردن از میوه، به آدم الزامیو قطعی نبوده، تأكید میكند كه این آیه مانند موارد دیگر استعمال آن، دلالت برحكم قطعی الزامی میكند و نظیر آن را در جایی دیگر بر میشمارد كه در آنجا نتیجهٔمخالفت را ظلم به حساب آورده است: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» (اعراف/ٔ19) یا در جایی دیگری که به صورت نهی آمده است: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى» (نساء: 4/43) «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ » (انعام، 6/151)، «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ » (انعام /152)، «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ » (اسراء،17/34)«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً» (اسراء،17/32)، «وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ » (بقره/222)، كه در تمام این موارد حكم قطعی و نص بر حرمت است و از این معنا استفاده میكند كه نظر كسانی كه خواستهاند مخالفت آدم را در امور مستحبی بدانند درست نیست و در نتیجه آدم بر خلاف امر خداوند عمل كرده و عصیان نموده و به عبارتی دیگر از حد عصمت خارج شده است[15].
این شیوه را در جاهای مختلف مشاهده میكنیم كه از آیات دیگر كمك میگیرد و به توضیح معنای كلمه و سیاق جمله میپردازد و از خود قرآن برای تفسیر قرآن استفاده میبرد.
اما جالبتر از همه اینكه در موارد بسیاری ایشان به مقایسه میان قرآن و عهدین میپردازد و یا برای توضیح آیهای از عهدین كمك میگیرد. چنانكه در ذیل آیهٔ108 سوره بقره و موارد دیگر، این نوع استفادهها دیده میشود[16].
از نكات قابل توجه و چشمگیر این تفسیر، گرایشهای لغت شناسانهٔمفسر است. ایشان در جایی با استعمال مجاز مخالفت و به این نکته اشاره میكند:
«باید كلمات قرآن را به معنای اصیل آن ترجمه و تفسیر نمود، نه حقیقت شرعیه و مجاز و استعاره كه سالها بعد از نزول قرآن به فرهنگ عرب راه پیدا كرده است. اگر قرآن را با دقت ملاحظه نمایید میبینیید كه در این گونه موارد حتی برای یكبار هم كه باشد كلمه را چنان به كار میبرد كه جز با مفهوم اصیل آن قابل تفسیر نباشد»[17].
به همین دلیل، بر خلاف مترجمان و مفسّران دیگر، به شرح و معناهایی روی میآورد كه گاه با سیاق و تركیب جمله ناسازگار و دست كم بر خلاف رویه معمول مفسران است. مثلاً ایشان اصرار دارد كه ظلم را به سیاهكاری معنا كند ـگر چه از بركت انتقادهایی كه به مناسبت معانی القرآن شده در بسیاری جاها از این معنا دست كشیده، یا دست كم از كنار آن گذشته استـ (مانند آیهٔ49 و 77 سورهٔنساء) اما در جاهایی به این معنا پافشاری میكند. مثلاً در جایی كلمهٔصد (مائده، 5/91) را به معنای ممانعت و مسدود كردن راه حق میداند، اما به مناسبت سیاق، آن را ممانعت همراه با مغلطه كاری و جنجال و هوچیگریِ كلامی معنا میكند.[18]
یا معنای «استحق»در آیه:فَإِنْ عُثِرَ عَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ(مائده/107) را بر خلاف معنای متعارف،(که به معنای شهادت دروغ آمده) از معنای حق شمردن گناه معنا میكند و قرینه آن را سیاق آیه و كلمه إثم میداند كه نقطه مقابل حق است، یعنی بر اساس زور و تزویر، باطلی را حق قلمداد كنند[19].
به هر حال شكل استفاده ایشان از لغت نوعی ویژگی و جهت گیری تفسیری به كتاب داده است[20]. و حتی گاهی معنا كردن لغت شكل داستان سرایی پیدا كرده، به عنوان نمونه در ذیل آیهٔ: «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُور» (اسراء، 17/13) مینویسد:
طائر به معنای پرنده است. تمثیل آن از كبوترِ نامهبر، مایه میگیرد كه گاهی خوش خبر است و پیام شادی بر است و گاهی بد قدم و پیام شوم میآورد. این خرافه در تمام اقوام و ملل شایع بوده و هست. كلاغ را خبر چینی میدانند…همای را مرغ سعادت و نیكبختی میپندارند، و بسیار چیزهای دیگر…به هر حال مردم تطیر [فال بد] میزنند و قرآن كلمهٔطائر مفرد را استعمال میكند و نحوست و بركت را به آن طائری نسبت میدهد كه همراه خود انسان است. به همین بیان است كه میگوید: «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ » و این طائر عبارت از نواری است كه برگردن هر آدمیزادهای پیچیده است و اعمال زشت و منحوس او در سمت چپ ثبت میشود و اعمال نیك و مسعود او در سمت راست او.»[21]
بهرهگیری از منابع دیگر
گر چه آقای بهبودی در استفاده از منابع، گسترده عمل نمیكند، لكن مواردی هم كه نقل كرده است، به گونهٔفنی و دارای متد نیست و در آنها اصول فنی روش ارجاع رعایت نشده است، حتی برخی مطالب را نقل كرده، بدون آنكه اشاره كند این مطلب از كجا آمده و منبع آن كدام است تا چه رسد به اینكه نام كتاب و جلد و صفحه آن را بیاورد.
استفاده از روایات نیز بیشتر از منابع حدیثی شیعه و آنهم با ارجاع به آثار گزیده خود (گزیده كتب اربعه) ، انجام گرفته است و گاهی نقل روایات همراه با نقد و جرح است (در جاهایی كه از دیگران نقل میكند).
تعجب برانگیز آنست كه آقای بهبودی با تمام حساسیتی كه به جرح و تعدیل روایات دارد و فلسفهٔگزیدهٔكتب اربعه او هم همین است، اما به برخی روایات استشهاد میكند كه حداقل جای نقد و جرح و نیازمند تأویل و توجیه دارد.
مثلاً به مناسبت تفسیر آیهٔ«الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً » (بقره، 2/22) چنین استفاده میكند:
«پروردگار عزت، بستر خاكی را فرش بشر میشناسد و آسمان نیلگون و حافظ و محفوظ از خطر را سقف خانه بشر میشمارد. او را به عبادتگاه طبیعی به طاعت و پرستش خود میخواند و به رسول خدا پیام میدهد كه بر روی خاك سجده كند و به هنگام طاعت و عبادت سقفی غیر از سقف آسمان، سقفی از گل و خاك و خشت و سنگ گزین نكند».
بعد استشهاد میكند و میگوید:
«در احادیث شیعه آمده است كه امام زمان همه این مساجد مسقف را خراب خواهد كرد»[22].
اگر چنین سخنی درست باشد، باید مردمی كه میخواهند در مساجد عبادت و شب زندهداری كنند، زیر برف، باران، طوفان و گرمای آفتاب در مساجد بدون سقف بمانند و این سختیها را تحمل كنند. در حالی كه این امر نامعقولی است كه خداوند برای عبادت خود به چنین اعمال شاقی دستور دهد. اگر در صدر اسلام مسجد پیامبر چنین بوده، دلیل بر این نمیشود كه در شرایط دیگر نیز چنین عمل شود.
اصلاً چه ربطی به این جهت آیه دارد كه خداوند یكی از نعمتهای خود را مسطح (نسبی) قرار دادن زمین دانسته است و امكان بنا و كشاورزی را فراهم ساخته است؛ و برای امام زمان چه اهمیّتی دارد كه تمام سقف مساجد را خراب كند و این مسأله به كجای معنویت، عدالت و استقامت دینی جامعه آسیب میرساند كه یكی از كارهای امام زمان خراب كردن سقف مساجد باشد!!
نقد حدیث همه اش به نقد رجالی نیست، به انطباق آن با تعالیم كلی دین و معقول بودن آن است. در سرما و گرما ، برف و باران، و تابیدن آفتاب در زیر آسمان نماز خواندن و عبادت کردن، چه جاذبه و عقلانیت دینی دارد، که یکی از فضائل امام زمان را خراب کردن سقف بدانیم و هر روایتی را درست و معقول تصور کنیم.
جایگاه تفسیر علمی در «تدبری در قرآن»
از موارد قابل توجه آقای بهبودی تفسیر علمی آیات است. تفسیر علمی قرآن از آنجا آغاز شد، كه عدهای گمان میكردند ظاهر برخی از آیات قرآن با كشفیات جدید ناسازگاری دارد یا در كتاب عهدین مطالبی دیده میشود كه با صراحت، با یافتههای علمی تنافی دارد، در حالی كه چنین چیزی در قرآن دیده نمیشود. لذا به مقایسه میان قرآن و عهدین میپرداختند؛ و یا از وضعیت مسلمانان و عقب ماندگی آنان رنج میبردند و این را ناشی از جهل به معارف اسلامی و بی توجهی به پیامهای قرآن میدانستند، به این جهت سعی میكردند ظواهر قرآن را با افقهای تازهٔدانش جدید و كشف پدیدههای علمی در طبیعت و انسان موافق نشان دهند. این حركت در دورانی بسیار رواج پیدا كرد، لكن تدریجاً از شدت و حدّت آن كاسته شد، اما مؤلف محترم، در جای جای كتاب به تطبیق تفسیر علمی آیات میپردازد و از اصطلاحات و نظریههای علمی برای تفسیر آیات سود میجوید. مثلاً در ذیل آیهٔ65 سورهٔبقره كه قرآن درباره بنی اسرائیل میگوید: چون تجاوز و تعدّی كردند به آنها گفتیم: «فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ» (باشید بوزینهگانی رانده شده) چون این اشكال به ذهن میرسد كه چگونه خداوند در این آیه از حركت و تغییر ماهوی در انسان خبر میدهد، كه بر خلاف یافتههای علمی است، لذا در توجیه این مساله مینویسد:
«مسالهٔتبدیل آنان به بوزینه، تبدیل ماهوی نیست كه از نوع انسانیّت خارج شوند و به بوزینهها ملحق شوند، زیرا نطفه آنان متغیر نمیشود و نشده است، بلكه ژنهای آنان در اثر حملهٔویروسها متغیر میشوند و در بدن موی بلند و نرم میرویاند و استخوانها تغییر شكل میدهد و چه بسا كه لگن خاصره تغییر وضع میدهد كه رانها با استخوان فقرات زاویه ببندد و اگر مبتلای به این درد بد فرجام و شوم بشوند و بتوانند به خود بنگرند و یا همنوعان خود را ببینند متوجه سخط الهی میشوند كه چسان خوار و تحقیر شدهاند. كلمه «خاسئین» به صورت جمع سالم مذكر آمده است و حمل كلمه به عنوان حال و یا مفعول دوم بر قِرَدَةًبه خاطر آن است كه هویت آنان تبدیل نشده بود و با وجود آنكه هویت بشری داشتند، مانند حیوانات منفور، با هر كس روبرو میشدند فریاد إخساء میشنیدند، زیرا كسی از هویت باطنی آنان با خبر نمیشد[23].
اما سئوال اینست كه این همه مطلب و تفسیر را از كجا به دست آوردهاید. درست است كه مسأله بوزینه نشدن در تاریخ تفسیر سابقه دارد و حتی كسانی مانند مجاهد (م103) این سخن را گفتهاند، اما آیا درست است كه ما چنین تفسیرهایی داشته باشیم كه اینها تغییر ماهوی ندادهاند و با تفصیل بگوییم ژنهای آنها تغییر شكل داده و بدن و موهای آنان شكل بوزینه پیدا كرده، اما از نوع انسانیت خارج نشدهاند. این مطالب از كجای آیه استفاده میشود و از كجا میتوان با این توصیف حال آنها را بیان كرد. كدام تجربه علمی و شاهد تاریخی و روایت معتبر چنین توصیفاتی را بیان كرده كه ژنهای آنها در اثر حمله ویروسها متغیر شده است.جالب اینجاست كه ایشان در معانی القرآن مینویسند این افراد مسخ شدهاند و در اینجا تصریح میكنند هویت آنان تبدیل نشده، هویت بشری داشتند،اما به گونهای درآمدند كه مورد نفرت واقع شدند.
همچنین در تفسیر آیهٔ: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ» (صافات، 37/6) مینویسد:
منظور از سمای دنیا آسمان نزدیكتر یعنی كرهٔمریخ است كه اوّلین سیاره خارج است. خود آن كره یعنی سطح آن را آذین نكرده اند، بلكه آسمان بالای سر مریخیان را سیاركهای كوچك و بزرگ مزین كردهاند. اگر روزی و روزگاری پای بشر به كرهٔمریخ برسد شبهای مریخ را میبیند كه علاوه بر همین سیارهها كه روی زمین در شبها میتابند و گویا از مشرق به مغرب روانند سیاركهای آستروئید با الوان مختلف در حجمهای كوچك و ریز و درشت از مغرب به مشرق روانند[24].
اما این مطلب از كجای آیه استفاده میشود، چگونه ایشان به چنین توضیحاتی از آیه رسیدهاند و كدام شاهد دلالت دارد كه سمای دنیا كرهٔمریخ است و دانش جدید تا چه اندازه این برداشتها را قبول میكند. آری ایشان این مطالب را توضیح ندادهاند ولی تفصیل بحث را به كتاب هفت آسمان خود ارجاع دادهاند.
به هر حال آقای بهبودی در این كتاب به روال مفسّران پیشین نرفتهاند، در آغاز سوره بدون آنكه جنبهٔتوضیحی دربارهٔاطلاعات سوره بدهند، یا درباره فضیلت سوره و مشخصات كلّی آن سخن بگویند، وارد مباحث تفسیری شدهاند. گاهی در آغاز سوره، كلیاتی از مباحث سوره را برمیشمارند و پیامها و نكات مهم آن را شرح میدهند، چنانكه در سورهٔال عمران چنین كردهاند، و گاه حتی این روال را ادامه ندادهاند.
بدون شك این كتاب، ویژگیها و امتیازات چشمگیری دارد و اگر كسی در پی دستیابی به نكات جدید است در آن نكات و ظرایف بسیاری دیده میشود، اما به نظر میرسد كاستی ها و ضعفهایی دارد كه متأسفانه كم هم نیستند.
بخشی از این مشكلات مربوط به مسایل ظاهری كتاب است. مثلاً در ابتدا به عنوان مقدمهٔكتاب، علل گرایش و اهداف تألیف را بازگو نكردهاند، شاید اگر توضیح میدادند كه چرا پس از معانی القرآن این كتاب را به نگارش درآوردهاند، برخی اشكالات بعدی وارد نمیشد. یا در مواردی از توضیح و شرح آیات خودداری كردهاند و به مقالات و نگاشتههای دیگر خود از كتابها و مجلات ارجاع داده اند، در صورتی كه حق آن بود دست كم خلاصهای از مطالب را بیاورند و تفصیل و شرح بیشتر را به آن كتابها ارجاع دهند.
به عنوان نمونه در ذیل آیهٔ29 سورهٔبقره نوشتهاند: در زمینهٔاین آیه بحثی در حد كفایت در مجلهٔكیان شمارهٔ19 كردهام كه مراجعه شود.در صورتی كه این آیه از آیات مشكل قرآن است و ارجاع دادن به مجلهای كه دراختیاربسیاری از افراد نیست، بر خلاف روش فنی كتاب است[25].
از این گذشته كتاب خالی از هر فهرست فنی است، در حالی كه سزاوار بود، اگر فهرست منابع یا فهرست روایات را نمیآورند، لااقل فهرست موضوعی از مطالب كتاب ارائه دهند.
بخش دیگر از مشكلات و ضعفها جنبهٔمحتوایی دارد كه امكان اشاره به یكایك آنها نیست و این معرفی ظرفیت توصیف این موارد را ندارد، اما لازم است از جناب آقای بهبودی قدردانی شود كه روش گذشته خود را ادامه ندادهاند. ایشان در مقدمهٔمعانی القرآن ادعاهای فراوان، همراه با تنقیص دیگران كردهاند كه چنین مقدمهای در این كتاب بحمدالله وجود ندارد و از طرفی در پاسخ به نقد آقای خرمشاهی[26][27] و پاسخ آقای استاد ولی [28]و یا در برخی جاهای دیگر كلمات تند و زنندهای كه دون شأن یك محقق با سابقه است، بكار گرفتهاند، اما خوشبختانه در عمل، بسیاری از انتقادات سازندهٔاین نویسندگان بهره گرفته و بسیاری از آنها را پذیرفتهاند، یا دست كم به آن نوع اصرار و پافشاری نشان ندادهاند و این تأثیر و تحول، دلیل بسیار گویایی است كه اگر سنت حسنهٔنقد و انتقاد در جامعه حاكم گردد و افراد تحمل پذیرش انتقاد را داشته باشند، چه تأثیر فراوانی در اصلاح امور و تكامل علوم خواهد داشت و جامعه از آزادی بیان چه منفعتها میبرد.
ما همواره آرزوی توفیق برای جناب آقای بهبودی داریم و از درگاه خداوند آرزوی سلامتی و عمر با بركت و دوام توفیق را خواهانیم.
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ(حشر/10)
[1]. براي نمونه در مقايسه با چاپ حاضر، بنگريد به نسخههاي خطي تفسير طباطبايي در کتابخانهي ملّي، از جلد 8 به بعد، که بهبودي براي نمونه بيش از 700 غلط را تنها در جلد 8 اصلاح کرده و در اين باره به گفتهي خود از محمد حسين طباطبايي وکالت داشته است.
[2]. نشر سرا، چاپ سوم، 1379 ش. هم چنين اين اثر توسط کالين ترنر به انگليسي ترجمه شده و در انگلستان توسط انتشارات کرزن به چاپ رسيده است.
Turner, Colin, The Quran: A new interpretation (textual Exegesis by Muhammad Baqir Behbudi), Surrey: Curzen, 1997.
[3]. انتشارات سنا، 1378 ش.
[4]. نشر سرا، 1380 ش.
[5]. مرکز انتشارات علمي و فرهنگي، 1363 ش.
[6]. انتشارات کوير، 1370 ش.
[7]. انتشارات کوير، 1370 ش. نويسنده بر آن بود که نام اين کتابهاي خود را که به زعم وي حاوي روايات صحيح است و حديث شناسان ديگر نيز بر صحت آن توافق داشتند، صحاح کتب اربعه بنامد؛ صحيح کافي، صحيح فقيه و صحيح تهذيب، ولي با مخالفتهاي زيادي روبه رو شد. از اين رو براي چاپ کتابهايش مجبور شد ترجمهي آن را به نامهاي گزيده بخواند. گرچه که وي معتقد بود اگر ديگران نيز مطابق روش وي به روايتهاي صحيحي دست يافتند که او انتخاب نکرده بود، مانند رسم معمول صحيح نگاران، در نزد شيعه و سني، ميتوانند کتاب مستدرکي فراهم آورند.
[8]. دارالهادي، 1427 ق.
[9]. انتشارات سنا، 1378 ش.
[10]. براي ملاحظهي سايت اينترنتي او بنگريد به:www.behbodi.com
[11] . نكته ای كه از نظر برخی از منتقدان آقای بهبودی غافل مانده، بی توجهی به اهداف نگارش معانی القرآن است، زیرا ایشان هدفشان ارائه ترجمه و تفسیر بوده است نه ترجمه ای خالص، لذا بسیاری از نقدهایی كه به عدم تقیّد ایشان درترجمه شده، با فرض یك ترجمه خالص صحیح است.
. [12] تدبری در قرآن، محمدباقر بهبودی، تهران، انتشارات سنا، چاپ اوّل، زمستان 1378، وزیری، (گالینگور) / سه هزار نسخه.
[13] . تدبری در قرآن، 2/1.
[14] . مجلهٔكیان، شمارهٔ19/44، مقالهٔدفاع از معانی القرآن.
[15] . تدبری در قرآن، 1/23.
[16] .از باب نمونه ر.ك: همان، 1/69، 171، 232، 329، 438، 538.
[17] . مجلهٔكیان، شماره 19/45.
[18] .تدبری در قرآن، 1/472.
[19] . همان/481.
[20] . . به عنوان نمونه ر.ك: همان، 1/10، 61، 82، 123، 177، 233، 309، 319.
[21] . همان، 2/179.
[22] . همان ، 1/12.
[23] . .همان/43.
[24] . همان، 2/348
[25] . همان گونه كه در آیهٔ67 سورهٔبقره (ج 1/45) و 142سوره اعراف (ج 1/634) همین كار را كردهاند.
[26] .
[27] . مجله كیان/19.
[28] . مجلهٔ مترجم/11.